توصیه های شیطانی به حضرت نوح علیه السلام-قسمت دوم
#جبهه_اقدام
#داستان_های_اقدامی
#توصیه_شیطان_به_حضرت_نوح_علیه_السلام
#قسمت_دوم
⏪مادر در همین حال که با مهربونی 😍از زهرا تعریف میکرد برنج را آبکش کرد و عدسها را که قبلا پخته بود، لای برنج پاشید و برنج را دم کرد🍚
بعد در حالی که یک تکه از سینه بوقلمون را نگینی خرد🔪 میکرد و با پیاز تفت میداد پرسید:
نگفتی کی بهت توهین😟 کرده؟
زهرا با همون صدای غمگین گفت غزاله😥
مادر خانواده غزاله را خوب میشناخت.
سرش را بالا آورد و نگاهی به زهرا کرد و با بی تفاوتی گفت:
اووووه😕
غزاله که تکلیفش معلومه...
اصلا حرفاش مهم نیست که...😬
غزاله دختر یکی یدونه ی به خانواده بسیار متمول بود که خونشون دوتا خیابون بالاتر از خونه زهرا بود...
مادر ادویه را به غذا اضافه کرد و بعد از ریختن زغفرون🔸 یه استکان
آب 💦روش ریخت و زیرش را کم کرد و به زهرا گفت:
مامان جان تا نیم ساعت دیگه غذا آماده میشه⏳ زیر هر دو را خاموش کن و هر وقت پدر و برادرات اومدن بکش با هم بخورین😋
من سعی میکنم خیلی زود برگردم و بعد در حالی که به اتاق میرفت🚶 تا لباسهاش را عوض کنه با صدای بلند گفت:
اماااااان از حساااااادت...😑
همون لحظه دوست مادر زنگ زد و مادر به سرعت حاضر شد و ضمن سفارشات لازم به زهرا گفت برگشتم مفصل با هم صحبت میکنیم🏃
حدود ساعت 2:5 پدر👨 با علی👦 و امید👴 به خونه اومدند...
زهرا سالاد کوچکی 🍵درست کرده بود با دوتا کاسه ماست همراه با بشقاب ها و پارچ آب ولیوان، خلاصه میز ناهار را کامل چیده بود...👏
به محض رسیدن پدر و بچه ها شروع به کشیدن غذا کرد..♨
علی و امید کلاس دوم و سوم دبستان بودن و هر روز با پدر به خونه میومدند...🏠
بعد از خوردن غذا پدر در جمع کردن میز و شستن ظرفها، به زهرا کمک کرد اما کاملا متوجه غمگین😞 بودن زهرا شده بود ولی سوالی نکرد...
وقتی همه به اتاق نشیمن رفتند زهرا کنار پدر نشست بعد از کمی این دست اون دست کردن سوال کرد:⁉
بااابااا...⁉
چطور میشه کسی که همه چی داره به کسی که از خودش خیلی پایین تره حسادت کنه؟؟!!!😨
پدر لحظه ای سکوت کرد...
بعد پرسید: خب حالا چه کسی به چه کسی حسادت کرده؟؟
زهرا که هنوز قلبش💔 پر از درد بود گفت:
بابا یکی از دوستام اسمش غزاله است،💆 شما نمیشناسینش.
پدر خانواده غزاله را کامل میشناخت ولی حرفی نزد ...
◀زهرا ادامه داد:
غزاله همه چیزش از من بهتره...
از شکل و قیافه و تیپش بگین، که خیلی از من قشنگتره...✅
از لباس و کفش و کیفش، که خیلی از من شیک تر..✳.
از خوراکیهایی که به مدرسه میاره،
اوووف همه خارجین انواع شکلات🍫 بیسکویت🍪...
هر ماه کفش 👟و کیف💼 و شالش👒 عوض میشه هر هفته یه ژاکت یا کاپشن جدید میپوشه ...
درسش هم که خیلی از من بهتره
برای هر درسی معلم خصوصی داره...✴
پس به چه چیز من ممکنه حسادت کنه ...😲
پدر یه کم به صورت غمگین😞 زهرا نگاه کرد و گفت...
بذار اول برات یه داستان واقعی تعریف کنم بعد میگم که دوستت به چه چیز شما حسادت میکنه...😎
❇❇❇❇❇
جبهه اقدام انقلاب اسلامی
sapp.ir/jebheeqdam
ذکر منبع الزامی است.