#جبهه اقدام #داستانی قسمت اول
#جبهه_اقدام
#داستانی
فرق حزب اللهی و منافق از نگاه یک نوجوان 12 ساله
#قسمت اول
👱علی اکبر نوجوان 12 ساله ای بود که با پدر و مادرش👪 در یکی از شهرستانهای کوچک اطراف تهران زندگی میکردند.🏡
پدر علی اکبر یک روحانی👳 و امام جماعت مسجد محلشون
بود. و مادرش خانم سیده ی بسیار مومنی بود.😇
علی اکبر👱 کلاس چهارم بود و پسری بسیار باهوش و شجاع.
در مدرسه کاملا مراقب 👀بچه های کوچکتر بود تا کسی انها را اذیت نکنه.
در دفتر مدرسه هر معلمی کمک لازم داشت علی اکبر را صدا میکرد.📢
در کلاس هم به بچه هایی که از نظر درسی عقب تر بودند کمک میکرد تا از کلاس عقب نمانند...✏📖
خلاصه علی اکبر در مدرسه به نوعی محبوب همه بچه ها و معلمین بود...☺
✅معلم کلاس چهارم اقای مالکی جوان مومن و انقلابی و حزب اللهی بود که بچه ها او را دوست داشتند...💙
اما امروز سر درس دینی اتفاقی عجیبی افتاد، که علی اکبر را کاملا گیج کرده بود..😯
علی اکبر پسر بسیار باهوشی بود گاهی معلمان در برابر سوالات او کم میآوردند 😕و چون جوابی نداشتند او را یا سرزنش میکردند😏 یا سکوت...😶
شب که پدر به منزل آمد ..
در یک فرصت مناسب علی اکبر از پدرش سوال کرد ...⁉
بااباا...
⁉میشه کسی، هم خدا و پیامبر و ائمه را دوست داشته باشه هم کسانی را که دشمنان خدا را دوست💞 دارند؟؟؟
❌پدرش با تعجب گفت: خب معلومه که نهههه ...
⛔اصلا امکان نداره...
علی اکبر 👱مدتی به پدر نگاه کرد و فکر میکرد که چطور سوال خودش را بپرسه...😌
پدر که پسرش را خوب میشناخت گفت: بپرس پسرم.✌
اگر جوابت را ندونم حتما تحقیق میکنم و جواب را برات پیدا میکنم.😉
⏪علی اکبر شروع کرد به توضیح دادن و تمام ماجرا را تعریف کرد.
بابا!! 👲معلم ما اقای مالکی را که میشناسید، خیلی اقای خوبیه هم انقلابیه هم حزب اللهی...😇
همیشه از خدا و اسلام و امامان برامون حرف میزنه و سوالات همه را خیلی خوب جواب میده...📜
ولی امروز یه اتفاق خیلی خاص افتاد...
خیلی عجیب بود...😎
پدر با اشتیاق به صحبتهای علی اکبر گوش میداد....
ادامه دارد...
❇❇❇❇❇
جبهه اقدام انقلاب اسلامی
sapp.ir/jebheeqdam
ذکر منبع الزامی است.